کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : سیدرضا موید     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

جز غم کسی به خانۀ من سر نمی‌زند            اینجا که مـرغ شـوق دگر پَـر نمی‌زند

در شـهـر خـود غـریـبم و با درد آشنا            در خـانه غـریب کـسی سـر نـمی‌زنـد


من دخـتـر پـیـامـبـر و زان هـمه یکی            دم از سـفـارشـات پـیــمـبـر نـمـی‌زنـد

می‌زد مرا مغیره و یک کس به او نگفت            زن را کـسی مقـابـل شـوهـر نـمی‌زند

بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت            مـادر، کـسی مـقـابـل دخـتـر نـمی‌زند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

دریا به حال چـشم‌هایت گریه می‌کرد            سجـاده هـنگـام دعایت گـریه می‌کرد

آن روز آتش شـرمـسار چـادرت بود            آن روز میخ در برایت گریه می‌کرد


وقـت قـنوتت دست تو بـالا نـمی‌رفت            افـلاک با هر ربّـنایت گـریـه می‌کرد

وقتی علی را سوی مسجد می‌کشاندند            جبـریل آنجا پا به پـایت گریه می‌کرد

جـای تـو خـالـی بـود در گــودال امـا            زینب غریبانه به جایت گریه می‌کرد

پـروانـه‌ای روی مـزارت عـاشـقـانـه            در حسرت صحن و سرایت گریه می‌کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آن روز آتش شـرمـسار چـادرت بود            آن روز میخ در برایت گریه می‌کرد

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

جز گُل که می‌فهمد غم پرپر شدن را            در آتـشـی از کـیـنه خاکـستر شدن را
زهراست آنکه نوح و ابراهیم و عیسی            مـدیـون او هـستـنـد پیـغـمـبر شدن را


لحظه به لحظه با تمام عـشق آموخت            زهرا به فرزندان خود حیدر شدن را
نـالایــقـم امـا خـدا را شکـر، چـشـمـم            در روضه دارد افـتـخـار تـر شدن را
در عالم زر هر که چیزی از خدا خواست            ما هم طلب کردیم از او نوکر شدن را

با شوق، خـاکِ پـای زهـرا می‌شوم تا            پـیـدا کـنـم شـایـسـتـگـیِّ زر شـدن را

وقـتی که زهـرا در میان کـوچه افتاد            حس کرد حیدر داغ بی‌لشکر شدن را
با کینه در می‌زد به خود می‌گفت باید            از او بـگــیــرم لـذت مــادر شـدن را

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تیره‌گی با جلوۀ داور نمی‌دانم چه‌کرد            غم به جان دخت پیغمبر نمی‌دانم چه‌کرد

شعلۀ آتش چو از بیت خدا بالا گرفت            باغبان با غـنچۀ پرپر نمی‌دانم چه‌کرد


از صدای نـالۀ زهـرا مدیـنـه گـفت آه            این صدا با ساقی کوثر نمی‌دانم چه‌کرد

سیـنۀ دخت نـبی آئـیـنۀ وحی خـداست            با چنین آئـینه میخ در نمی‌دانم چه‌کرد

بر سر یک بانوی تنها، چهل نامرد ریخت            این ستم با فاتح خـیبر نمی‌دانم چه‌کرد

فاطمه دنبال حیدر زینب از دنبال وی            مادر افتاد از نفس دختر نمی‌دانم چه‌کرد

دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست            دست های بستۀ حیدر نمی‌دانم چه‌کرد

با نـگـاه دو کـبـوتر بچّـۀ بی‌بـال و پر            در میان دشمنان، آذر نمی‌دانم چه‌کرد

سالها «میثم» علی در خـانۀ بی‌فاطمه            بی‌کس و تنها و بی‌یاور نمی‌دانم چه‌کرد

: امتیاز

ترسیم وقایع حمله به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و جسارت به ایشان

شاعر : محمدعلی قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت            باید که پای این مصیبت از جگر سوخت

ریحـانـۀ احـمـد پس از او تا نـوَد روز            شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت


خـورشید حـیدر آتـشی بر جانـش افتاد            از سوز آن آتش ستاره با قـمر سوخت

ذکر لبـش در پشت در یا مرتضی بود            با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت

مــادر درون آتـش نــمـرودیــان رفـت            آری ولی در گـوشۀ خانه پـدر سوخت

با یک لـگـد افـتـاد در بـر روی زهـرا            آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت

دیـگــر نـبـایـد زد بـه بـالَـش تـازیـانـه            پروانه بی‌جان است در آتش اگر سوخت

این شاخۀ طوبـای پـیغـمبر ثـمر داشت            فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت

اجـر رسالـت را ادا کـرده اسـت امـت            مادر درون خانه در پیش پسر سوخت

آن روز کـل اهـل بـیت آتـش گـرفـتـنـد            قطعاً غلط گفته کسی که: یک نفر سوخت

: امتیاز

ترسیم وقایع حمله به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و جسارت به ایشان

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سروی افتاد از نفس، برگ و بری آتش گرفت            پیـش چشم خانواده، مادری آتش گرفت

در سقیفه زد جرقه آتش از بغض غدیر            در مدیـنه دخـترِ پـیغـمبـری آتش گرفت


آنکه یادش هست خیبر را، بگوید قصه چیست؟            یک زن آتش دیده و نام آوری آتش گرفت

در میـان لشکـر دشـمن زنی از پا فـتاد            در میان لشکر هـیزم، دری آتش گرفت

در ز لولا تا شکست از چارچوبش پرت شد            زیر پای شعله، یاس پرپری آتش گرفت

آسمان می‌سوخت و دریا خجالت می‌کشید            همسری تا رو به روی همسری آتش گرفت

برگ گـل دارد برای صـورتش آزارها            از چنین حوریه‌ای بال و پری آتش گرفت

گُر گرفت آتش ولیکن بی‌هوا از بین در            ناگهان در آن شلوغی معجری آتش گرفت

بس که تب دارد ز درد خویش شبها سوخته            دید فضه، رخت خواب و بستری آتش گرفت

محسنی اینجا کنار مادرش آهسته سوخت            از عطش در کربلا هم اصغری آتش گرفت

شعله‌های پشت در را عصر بر خیمه زدند            معجری آتش گرفت و دختری آتش گرفت

داد میزد دختری در خیمه‌های شعله‌ور            روسری آتش گرفت و روسری آتش گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

شعله‌ها تنها به در، تنها به خیمه، ختم نیست            در تنور مطبخ خولی سری آتش گرفت

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـه داد تو نـرسـیـدم اگـر در آن بـیـداد            تو ضعف کردی و آتش به جانِ من افتاد

تمام درد تو را من به سینه حس کردم            همینکه پشت در افتادی حیدرت جان داد


مـنی که بر هـمـه عـالـم مـدد شـدم امـا            رسید فضه به دادم که بر تو کرد امداد

چهل، شـده عـددِ زخـم‌های قـلـبِ عـلی            کجا به قـتل زنی بی‌دفـاع، این تعـداد؟

صدای سرخیِ رویت به کوچه مانده هنوز            شکـسته باد، خـدا دستِ نحـسِ بد بنـیاد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بیـمـار عـشـق تـکـیه به دارو نمی‌زند            شیعه به جز علی به کسی رو نمی‌زند

آدم هـبـوط  کـرد که هـمـسایه‌اش شود            یعـنـی بـهـشت با نجـفـش مـو نمی‌زند


حق با علی‌ست در همه احوال پس خدا            هر جا علی‌ست حرف ترازو نمی‌زند

تعظیم می‌کنم به نجف صبح و ظهر و شام            قـلـبـم خـدا گـواست که بـی‌او نـمی‌زند

آیینه‌دار غیرت هر کس که مرتضاست            از تــنـگـنـای حــادثـه زانـو نـمـی‌زنـد

یک تن نگفت در وسط کوچه‌ها کسی            در پیـش مرد لـطـمه به بـانـو نمی‌زند

این روزها پرستوی مجروح مرتضی            از درد شـانه، شانه به گـیـسو نمی‌زند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

زمین بـدون تو گم می‌کند بهـارش را            گرفته است جهان از تو اعـتبارش را

به جز تو هیچ کسی موقـع مناجـاتش            نــبــرده اسـت دل آفـــریــدگـارش را


خـدا به خـاطـر تو خلـق کرد دنـیا را            سپس‌ سپرد به دست تو اخـتیارش را

چه بنـده‌ها که خـدا آفـریده است ولی            عـیان نمود فقـط با تو شاهکـارش ‌را

هر آنکه نوکریِ نوکر تو را کرده‌ست            به قول مرشد ما، بسته است بارش را

تو را زدند و علی‌مانده است در این بِین            چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را

علی که دید، ولی ‌کاش بعد‌ از این دیگر            مـیان شـعـله نبـیـنـد کسی نگـارش را

خوش است‌ چاه که هم صحبت علی شده است            خوش است وقف علی‌کرده روزگارش را

به فـرض کل درخـتان قـلم شوند، قلم            چگونه وصف کند حُسن بی‌شمارش را

برای آدمـیـان جـا نـمـانـده، وقـتـی‌که            احاطه کرده هزاران ملک مزارش را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است           شاهكار دست خود در خلقت تو ديده است
ذكر« لا اُحصي ثنائُك » گوشه‌ای از وصف تو           پايِ مدحت دست هر صاحب قلم لرزيده است


با نـفَـس های تو ای آرامـش جـان عـلـی           بویِ سيب از عرش تا فرشِ خدا پيچيده است
مانـده روی صورت تو جای لبهای نبی           بسكه ای حوريه با گريه تو را بوسيده است
مـحـور آل كـسـا و عـلت خـلـقـت تـويی           دست بر سينه علی هم دورِ تو گريده است
هاتـفـی از خلقـت جـنّات پـرسيد و شنيد           فاطمه يك گوشه لب وا كرده و خنديده است
شانه بـردار و به داد ناز دخـترها برس           چند وقتی گيسوی زينب به هم تابيده است
از شكاف پهلويت پيداست بد خوردی زمين           در به سوی پهلوی تو بی‌هوا چرخيده است
خوب شد فضه رسيد و پيكرت را جمع كرد           بر در و ديوار خونِ سينه‌ات پاشيده است
پيش زينب بی‌حياها دستِ جمعی می‌زدند           دخترت حق دارد ای بی‌بی اگر ترسيده است
هر كجا که با علی گشته مغيره رو به رو           بر غلاف خود كشيده دستی و خنديده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد زیرا مفهوم مصرع دوم آن نوعی شرک خفی است، مگر میشود خداوند از چیزی با خبر نباشد!!!

خم به ابرويت نياور چون قيامت می‌كند           حق اگر آگـاه گردد فاطمه رنجـيده است

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هركجايی با علی تا شد مغيره رو به رو           بر غلاف خود كشيده دستی و خنديده است

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

انیس و مونس خـدا فاطمه‌ست            امینِ راز مصـطفی فاطمه‌ست

به رتبه‌اش کجا گـمان می‌بریم            دلیل خلـق دو سرا فـاطمه‌ست


يَـوْمَ يَـفِـرُّ الْــمَـرْءُ مِـنْ أَخِـيــهِ            منجیِ آن حول و وَلا فاطمه‌ست

سفرهٔ مهـرش به خِـرد نگـنجد            شـفـیـعـهٔ روز جـزا فاطمه‌ست

غـدیـر را فـاطمه پـایـنـده کرد            شـهـیـدهٔ راهِ وِلا فــاطـمـه‌سـت

حـجـاب گـیـرد به بَرِ کـور هم            چه خوانمش کنز حیا فاطمه‌ست

بــدونِ اذنـش نـشـود دیـده  تـر            جواز گـریه‌های ما فاطمه‌ست

نزن به بارِ شیشه‌اش، سنگ دل            نزن که جانِ مرتضی فاطمه‌ست

به قـتـلگـه نـدای آن تـشـنه لب            فـاطمه یا فـاطمه یا فاطمه‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

به رتبه‌اش کجا گـمان می‌بریم            دلـیـل خـلـقت خـدا فـاطمه‌ست

رفته به پیش کور هم پشتِ ابر            چه خوانمش کنز حیا فاطمه‌ست

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به نام خالق نـور و قـسم به خالق نور            که شـأن فـاطمه‌اش تا ابد بود مسـتور

مقام و منزلتش کی به درک ما برسد؟            که سیر درک ملک هم از آن نکرده عبور


که بود فاطمه نوری که زهره‌اش خوانند            که بود فاطمه انسان؟ که بود آیا حور؟

که بود آنـکه به بـرهـان آیـۀ تـطـهـیـر            شده ست از همۀ رجس و از پلیدی دور

که بود فاطمه آن کس که اوج حجب و حیاست            همان که پشت در خانه رو گرفت از کور

چه بانویی که ز نورش جهان منوّر شد            چه بانـویی که بـود مـادر قـبـیـلۀ نـور

عجب حدیث عجیبی که در روایات است            ز خلـق احمد و حیدر ورا بود منظور

نبود در خور زهـرا به غیر شیـر خدا            که هست در خور منصوره حضرت منصور

خموش می‌شود آتش به صبح روز جزا            اگر که فـضّـۀ درگـاه او دهـد دسـتـور

مزار فاطمه خواهی برو به صحن نجف            عـلی ست آینۀ آن یگـانه سنگ صبـور

تمام غصه و غم از دل عـلی می‌رفت            هر آن زمان که رسیده ست نزد او به حضور

دلش خوش است به لبخند فاطمه هر روز            ولی چه شد که شد از خنده‌های او مهجور

رسید لحظۀ تلخی که پیـش چـشم علی            شکست سینۀ زهرا به ضرب یک مزدور

شکـست سیـنه و با آن شکـستن سیـنه            شکست از یل خیبر شکن ز سینه غرور

مـدیـنه سیـنۀ زهـرا شکست و کربـبلا            شکست سینۀ خـون خـدا به سُـم ستور

بـدون شک که خـدا انـتـقـام می‌گـیـرد            به دست یوسف زهرا پس از قیام و ظهور

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بگـو کـسـی پـی درک مـقـام او نـرود            که سیر درک ملک هم از آن نکرده عبور

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی حذف شد.

شکست سینه و تن ماند و سر کجاها رفت            گهی به نیزه و گاهی به تشت و گاه تنور

ترسیم وقایع حمله و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جرعه‌جرعه غم چشید و ذرّه‌ذرّه آب شد            آسمان شرمـنده از قـدّ خـم مهـتـاب شد

گریه‌ها می‌کرد تا امّت شود بیدار؛ حیف            از صدای گریه‌اش امت فقط بی‌خواب شد


پشت در آمد بگوید، گوش عـالم بشنود            ارث دریا بود آنچه قـسمت مرداب شد
تا پدر بود آمدن در خانه‌اش آداب داشت            به گـواه شـعـله‌ها این کـار بی‌آداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند            باب را آتش کشید؛ آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه            از طـناب دور دستان عـلی بی‌تاب شد
ما نمی‌دانـیم، نَعلُ السیف* می‌داند چرا            «مرتضایم را نبر» « فضه مرا دریاب» شد
کـربـلا مسـمار در با انـشعـاب بیـشـتر            با شتاب اینبار سمت تشنه‌ای پرتاب شد
بعـد مـادر عـلت مـرگ تـمام عـاشـقان            آتش و مسمار و سیلی و صدای آب شد

: امتیاز
نقد و بررسی

* نَعلُ السَیف : آهنی است که در انتهای غلاف شمشیر وجود دارد برای اینکه وقتی شمشیر از غلاف بیرون کشیده می شود ، غلاف تعادل خود را دور کمر شخص حفظ کند.

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه            از طـناب دور دستان عـلی بی‌تاب شد

ترسیم وقایع حمله و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا           شـهـيد اول راه ولايـت شـد پـسـر آنـجـا

شكايت دارم از دل سنگی ديوار بيش از در           ولی آسيب اصلي را رسانده ميخ در آنجا


اگر چه روز روشن بود هتك حرمت آنها           نـمی‌دانم چـرا افـتاده پشت در قـمر آنجا

برای چيدن گل يك نفر كافی ست در واقع           گلي چيده شده با دست‌های چل نفر آنجا

گذشتم ديگر از آنچه كه آنجا اتفاق افتاد           غزل تنها رها كرده مرا با چشم تر آنجا

كشيده ميشود روضه ميان كوچه بعد از اين           مغـيره آمد و قـنفـذ به پا كردند شر آنجا

چهل تن وحشي نامرد يك سو فاطمه يك سو           شده با دست زهرا از علی رفع خطر آنجا

ولي دستش دگر از كار افتاده پس از كوچه           شكسته غير پهلويش يقين از او كمر آنجا

نبود آنجا اگر زهرا نبود امروز اسلامی           برای اصل دين با جان شده زهرا سپر آنجا

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شكايت دارم از دل سنگي ديوار بيش از در           ولی آسيب اصلي را رسانده ميخ در آنجا

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

 وصفِ آن‌کَس که نگُنجد به دهان فاطمه است           مدحِ آن زن که خُدا کرده بیان فاطمه است

روزِ مَحشر که خَلائِق همه حِیران هستند           آنکه بَر ماست فقط دل نگران فاطمه است


فاطمه روحِ صَلات است خُـدا می‌داند           اَشهَدُ اَنَّ عَلی؛ هم به اذان فاطمه است

چهارده قرن سَرِ حرفِ خودش مانده هنوز           مَردتر از همه مَردانِ جهان فاطمه است

دستش اُفتاد ولی دستِ عـلی بالا رفت           یارِ حیدر به همان قَدِّ کمان فاطمه است

این حُـسـینی شُدنِ ما نـظـرِ زهرا بود           دوستدارِ همۀ سیـنه زنان فاطمه است

مـادرانِ شُـهـدا فَـخـر بـه عـالـم دارنـد           مادرِ هر گُلِ بی نام و نشان فاطمه است

پَـرورش یافـتۀ دامَـنَـش آئـیـنـۀ اوست           زینبِ فاطمه، اِنگار هَمان فاطمه است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : ابراهیم لآلی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خوش آن سری که رود زیر منّت زهرا            بد آن دلی که نشد جای حضرت زهرا

برای اینکه بهشتی شود کسی کافیست            به قـدر یک سر سـوزن محـبّت زهـرا


اگـر چـه نـوکـر خـوبـی نـبـوده ام امـا            عـلی خـریـد مـرا هم به حـرمت زهرا

بـــرای آمــدن تــکــســوار آل عــلــی            قـسم دهـید خـدا را به عـصمت زهـرا

هـزار مرتبه شکرش که از ازل ما را            سـرشـته است خـداونـد رعـیت زهـرا

فـقط به خاطـر الطاف مـادری‌اش بود            اگر که شامـل ما گـشت رحـمت زهرا

رواست اینکه بـسوزد در آتش محـشر            کـسـی که هـیـچ نـدارد مــودّت زهــرا

قسم به نون و قـلـم مرسلی نشد مرسل            مگر به لـطـف عـلـی و عـنایت زهـرا

بدون شک بغل مصطفی علی می‌مُرد            اگـر نـبـود سـخـن از رسـالـت  زهــرا

برای غـربت و مظـلـومی امیر عـرب            بـریـز اشـک غـریـبـی به نـیّـت زهـرا

کــنـار در اسـدالله را زمــیـن انـداخـت            همینکه خورد به دیوار صورت زهرا

کشید آه جگـر سوزی از جگـر حـیدر            فـتـاد تـا نـظـرش بـر جـراحـت زهـرا

میان آن همه جنجال و کـشـمکش آخر            خـریـد جـان عـلـی را شـهـادت زهـرا

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با حضرت محسن

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـسر سـوّمـم ای آرزوی ناب بخـواب            ماه نورانی من در شب مهتاب بخواب

ذکر رؤیاییِ رؤیای شبم “لالایی”ست            طفلکم! در دلِ آرامش این خواب بخواب


آیـۀ کـوچک قـرآن مـنـی مـادر جـان!            ای که در سورۀ کوثر شدی اِعراب بخواب

بین آغـوش پُـر از درد من آرام بگـیر            مـثلا در بـغـلم می‌دَهَـمت تاب بخواب

در خیالات خودم روی تو را می‌بوسم            بعد از این لحظۀ رویاییِ جذاب بخواب

لحـظـۀ ناب نـمـاز شـبـم آمـد؛ حالا            روی سجادۀ من گوشۀ محراب بخواب

زخم شد چشم من از بسکه برایت بارید            علت گـریۀ این مـادر بی‌تاب! بخواب

ای‌که کُشتند تو را در وسط آتش و دود            آه، قـربانیِ این مـردم قـصاب بخواب

پـسر مـادر آب؛ ای جگـر سـوخـته‌ام!            ماهی زخـمیِ بی‌رحمیِ قـلاب بخواب

دستهای پدر خاک، تو را داد به خاک            ولی امشب تو کمی در بغل آب بخواب

: امتیاز

حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

جمعیت آنطرف و این طرف در مادر            می‌شود در همه جا جوشن حیدر مادر
هـیزم جـمع شده، حـملۀ لـشکـر، مـادر            پـا گـرفـتـه هـمه جـا نـالـۀ مـادر مـادر


شعـلـه بـالا نـرود! نـا که نـدارد اصـلاً
حـوریـه طاقـت آتـش که نـدارد اصـلاً

درِ این خانه در عـرش معـلی‌ست نزن            خشت خشتش همه دلخوشی ماست نزن
اینکه لرزیده تنـش آیت عظماست نزن            بی‌حیا پیش رویت حضرت زهراست نزن

زدی و زلـزلـه در عـالـم بــالا افــتــاد
بشـکـند پـای تو که فـاطـمـه از پا افتاد

کینه و بغص تو بی‌حد و عدد شد نامرد            حال مـولا سر این فـاجعه بد شد نامرد
سهم قـدیـسۀ این شهـر لـگـد شد نـامرد            هرکس آمد ز روی فاطمه رد شد نامرد

سـورۀ نــور بـه شــلاق نـدارد عــادت
یـاس به مـیـخ کـج و داغ نـدارد عادت

خـانه وحی خـراب است کجایی فـضه            سوخـتـه مـادر آب است کـجـایی فضه
گل دگر نیست گلاب است کجایی فضه            دست حیدر به طناب است کجایی فضه

نـکـنـد روی زمـیـن مـاه بـیـفـتـد فـوراً
کـمـک فـاطـمـه کـن راه بـیـفـتـد فـوراً

سرّ مسـتـور خـدا بین گـذر گـفت علی            هی کتک خورد وبا درد کمر گفت علی
چـقـدر ناله کـشـید و چـقـدر گفت علی            بین این مـردم بی‌عـار اگر گـفت عـلی

قصدش این است که از عشق حمایت بکند
هرچه دارد همه را خـرج ولایت بکند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شعـلـه بـالا نـرود! نـا که نـدارد اصـلاً            حـوریـه طاقـت گـرمـا که ندارد اصلاً

حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بر جان خانه کینه‌ای شعـله‌ور افتاد            آنـقـدر زد آنقـدر زد آخـر در افـتاد

ای‌کاش می‌چـرخید از لـولا در، اما            در وا نـشد افـتاد، روی مـادر افـتاد


می‌خواست تا در پیش نامحرم نیفتد            می‌خواست… اما هرچه کرد او آخر افتاد

با یاعلی پا شد ولی مولا زمین خورد            بـا یـا رسـول الله او پیـغـمـبر افـتـاد

فهـمیده بود این باغ بار شیشه دارد            آنقدر زد از شاخه سـیب نـوبر افتاد

یک آیه با میخ در و یک آیه با زهر            یک آیه هم در قتلگاه از کوثر افتاد

در گـوشۀ گـودال مـادر بود وقـتـی            چشمان تیز خنجری بر حنجر افتاد

از آستـین دست شـقـاوت تـا در آمـد            چـشم طـمع بر حـلـقۀ انگـشتر افتاد

یک تیر با هجده هدف یعنی که زینب            یک سنگ خورد از نیزه‌ها هجده سر افتاد

: امتیاز

حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با درد و غصه سورۀ کوثر شروع شد            با گـریه‌اش مـصائب حـیدر شروع شد

بعـد از نـبی غـدیـر فـراموش خلق شد            اینگونه شد که آتـش بر دَر شـروع شد


اول شهـید چون گـلی از خانه پَر کشید            وقتی که ضربۀ در و مـادر شروع شد

با این حساب پهلوی مـادر شکسته بود            این گونه شد مصائب بسـتر شروع شد

جایی که حکم غصب فدک را گذاشتند            حـکـم به نیـزه‌ها زدن سـر شـروع شد

دیـدنـد معـجـر تو مسلـمان گرفته است            در کـربـلا هم آتـش معجـر شروع شد

آسـایـش از تـمـامـی عـالـم گـرفـتـه شد            آن لحظه‌ای که ظلم ستمگر شروع شد

در اوج روضه شعر تو پایان گرفته است            جـایی که تـازه داغ پـیـمبـر شروع شد

: امتیاز

حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شروع واقعه « اِنَّ الرَّجُل لَیَهجُر» بود            دهان طعنه پُر از ظلمت و تنفّـر بود
نداشت در سر خود چشم دیدن حق را            که لاعـلاج ترین درد او تـکـبـّر بود


نبود غـیر حـسـد در دل خـدانـشـناس            و شرک و جاهلیت میوه‌اش تمسخر بود

نـبــود مـسـتحـق نــاسـزا شـنـیـدن‌هـا            کسی که گفتۀ او مثل وحی در خور بود
شکـسته بود دلی از عـناصرالابـرار            سقیفه‌ای که در انصاف سست عنصر بود
به پاس مـزد رسالت زدند فـاطمه را            به زعم لات و هبل بهترین تشکر بود
نداشت فرق زیادی اگر که با شمشیر            غـلاف قـنفـذ وحـشی بی‌حـیا پُـر بود
نبود عـلت قـتل حسن دو جـرعـۀ سم            که قـاتـل پـسرش روضـۀ تحـیّـر بود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب آن حذف شد

حسن شمرد پس از رفت و آمد دشمن            یکی دو تا نه چهل رد پا به چادر بود
دو ضربه خورد پس از بی‌هوا کتک خوردن            به روی صورت مادر نشان آجر بود